دوستی زیباست

عشقم فقط نیما همینو بس.............


مــُــحبـــــت تنـهـــــــا جــوشـکــــاری است کــه،

دلهـــای شـکـسـتـه را رایـــگان

جــوش مـی دهـــــد

 

نوشته شده در شنبه 25 بهمن 1393برچسب:,ساعت 20:0 توسط mohadeseh| |

کسی نگفت

فقط خدا!

 

 غیر خدا را

 

دوست داشته باش

 

ولی فقط برای خدا!

نوشته شده در جمعه 24 بهمن 1393برچسب:,ساعت 20:36 توسط mohadeseh| |

 

کم توقعم

هیچ نمیخواهم

جز گرمی اغوشت

جز قلب پرمحبتت

جز عشق پاکت

دیدی!هیچ نمیخواهم جز خودت!

نوشته شده در چهار شنبه 22 بهمن 1393برچسب:,ساعت 17:49 توسط mohadeseh| |

 

نوشته های روی شن مهمان اولین موج دریا هستند،

اما حکاکی های روی سنگ مهمان همیشگی تاریخند،

و دوستان خوب ، حک شدگان روی قلبند.

نوشته شده در یک شنبه 19 بهمن 1393برچسب:,ساعت 16:54 توسط mohadeseh| |

http://s2.picofile.com/file/7161178274/rafigh.jpg

هرکه یادش یاد ماست ، سرور و سالارماست/ یاد او درمان ما   وجای او در قلب ماست

 

.

.

.
ما با نفس سلامت ای دوست ، خوشیم / از گرمی هر کلامت ای دوست ، خوشیم

هرچند که افتخار دیدارت نیست / با زنگ خوش پیامت ای دوست ، خوشیم

 

.

.

.

خر خرخرخرخرخرخر خرابتیم رفیق!!

 

.

.

.

روز به خورشید مینازد ، شب به ماه

ما به داشتن عزیزی مثل شما

 

.

.

.

اتل متل توتوله ، حال رفیق چه جوره ،

این را بخوان یادم کن ، لبخند بزن شادم کن

 

.

.

.

سلام یه زحمت واست داشتم ،

قربونت از جلو آینه گذشتی این رفیق مارو هم ببوس

 

.

.

.

 

 

پیامک میدهم اکنون برایت ، به قربان دو چشمان سیاهت

بده اس ام اسی تا شاد گردم ، دلم کرده کنون خیلی هوایت

.

.

.

به خودم میبالم که در این عصر یخی ، دوستی دارم که دلش آینه ی خورشید است

نوشته شده در شنبه 18 بهمن 1393برچسب:,ساعت 17:31 توسط mohadeseh| |

تــــــــو

رنگ می‌دهی
به لباسی كه می‌پوشی

... بو مي‌دهی
به عطری كه مي‌زنی

معنا می‌دهی
... به كلمه‌های بي‌‌ربطی
كه
شعرهای من می‌شوند.... !

 

نوشته شده در سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:23 توسط mohadeseh| |

دلتنگتر از همه دلتنگی ها

گوشه ای می نشینم

و حسرت ها را می شمارم

و باختن ها را

و صدای شکستن ها را...

نمی دانم من کدام امید را ناامید کرده ام

و کدام خواهش را نشنیدم

و به کدام دلتنگی خندیدم

که این چنین دلتنگم.

 

نوشته شده در سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:22 توسط mohadeseh| |

می توانم بمب کوچکی باشم
پنهان در پیراهن مبارزی انتحاری
که معشوقه اش را
در بمباران هواپیماهای دشمن
از دست داده است ؛

می توانم تیر خلاصی باشم
بر جمجمه ی سربازی مجروح
که با گریه عکس نامزدش را نشانم می دهد

می توانم گوانتانامو باشم
ابوغریب باشم
حتی کهریزک ؛

می توانم همه ی لیبی باشم
تشنه به خون سرهنگ ؛

می توانم یک جانی بالفطره باشم
با چاقویی که سر می بُرَد فقط
گلوله ای باشم
که می کُشد ؛

می توانم جنگ جهانی دیگری باشم بی تو !

 

نوشته شده در سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:22 توسط mohadeseh| |

هر روز می پرسی که : آیا دوستم داری ؟
من ، جای پاسخ بر نگاهت
خیره می مانم
تو در نگاه من
چه می خوانی
... نمی دانم
اما به جای من
تو پاسخ می دهی : آری !
ما هر دو می دانیم
چشم و زبان
پنهان و پیدا ، رازگویانند
وآنها که دل به یکدیگر دارند
حرف ضمیر دوست را ناگفته می دانند
ننوشته می خوانند
من « دوست دارم» را
پیوسته ، در چشم تو می خوانم
نا گفته ، می دانم
من آنچه را احساس باید کرد
یا از نگاه دوست باید خواند
هرگز نمی پرسم
هرگز نمی پرسم که : آیا دوستم داری
قلب من و چشم تو می گوید به من : آری

 

نوشته شده در سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:21 توسط mohadeseh| |

نفرین به تو ای غریبه

به تو که روزی اشنا ترین لحظه هایم بودی!

سکوت خسته و قلب شکسته ام را ببین با من چه کردی؟

ایا تاوان عاشق شدن و عاشق بودن این است؟!

اگر چنین است پس نفرین بر عشق...

روزگار تنها شدنم را در جاده ی انتظار می گذرانم

نفرین به تو ای غریبه...

باز میان شقایق های سرخ گم خواهم شد

میروم تا شاید این بار غریقی را با خیلی از امواج

محبت به سوی ساحل مهربانیم بکشانم

چیزی بگو چیزی نخواهم گفت

سکوت های سر به زیر از کودکی با من است

و من این بار میخواهم عاقلانه ببینم نه عاشقانه...

 

نوشته شده در سه شنبه 14 بهمن 1393برچسب:,ساعت 15:18 توسط mohadeseh| |


Power By: LoxBlog.Com